در این که اغلب ما مدت زمان زیادی هیچ رشد و پیشرفتی نداشتیم شکی ندارم. حتی در این هم شک ندارم از آخرین باری که دنبال ارتقا و بهبود دانش و مهارتهامون بودیم، خیلی وقته میگذره. اما چرا این اتفاق میافته و چرا من دارم انقدر قاطعانه در مورد این موضوع صحبت میکنم؟ در ادامه قصد دارم به این سوال جواب بدم و از موضوعی به اسم توهم دانایی حرف بزنم. مسئلهای که خواسته یا ناخواسته خیلیهامون دچارش هستیم.
توهم دانایی از کجا شروع میشه؟
توهم دانایی از جایی شروع میشه که احساس کنیم در یک دانش یا مهارتی به اندازه کافی خوب هستیم. “من خیلی در موردش خوندم پس حتما اون رو یاد گرفتم. نه؟ ” این جمله دقیقا جاییه که نمودار یادگیری و رشدمون شروع به افول میکنه و پیشرفت ما به صفر میرسه و باعث میشه موقعیتها و فرصتهای بسیار زیادی که وجود داره رو نبینیم و اونها رو از دست بدیم.
چه دانشجوی فیزیک هستهای باشیم چه یک دیجیتال مارکتر، این توهم ممکنه برای هرکسی پیش بیاد چون اصولا یادگیری چیزهای جدید برای ما انسانها دشواره و در مقابل اون همیشه از خودمون مقاومت نشون میدیم. ما اغلب کمترین تلاش رو برای یادگیری انجام میدیم چون فکر کردن مداوم راجع به یک موضوع و تمرکز برای درک کامل اون، ما رو عصبی میکنه. به همین خاطر شروع به ساختن قوانین و باورهایی در خودمون میکنیم تا به این نتیجه برسیم که به اندازه کافی خوب هستیم و روی چیزهایی که الان میدونیم متمرکز میشیم و اشتباهات و نقصهای خودمون رو کوچک نشون میدیم یا اصلا به حساب نمیاریم.
من دکترای مغز و اعصاب از کانال تلگرامی سخنان دکتر سمیعی دارم!!!

شبکههای اجتماعی تاثیر زیادی روی نحوه یادگیری ما داشته. کانالها و صفحات زیادی رو در تلگرام و اینستاگرام دنبال میکنیم که هر روز مطالب مختلفی رو در مورد نجوم، فیزیک، راه اندازی کسب و کار و… منتشر میکنن و ما اونها رو میخونیم.
حجم زیاد مطالبی که ما از طریق این شبکهها دریافت میکنیم و مغز اونها رو پردازش میکنه در خیلی از ما این طرز تفکر رو به وجود آورده که در حال کسب علم و رسیدن به دانشی عمیق در زمینه مورد مطالعه هستیم. اما آیا واقعا با خواندن چند پست در مورد اینستاگرام مارکتینگ میشه به یک اینستاگرام مارکتر حرفهای تبدیل شد؟ یا با گوش دادن به چند پادکست در مورد علم فیزیک خودمون رو یک فیزیکدان بدونیم؟ قطعا نه.
اگر واقعا به یک موضوع علاقه مندین و دوست دارین شما رو به عنوان یک متخصص در اون حوزه بشناسن تنها راهش خوندن کتابهای مرجع، دنبال کردن منابع اصلی و کسب تجربه در اون زمینه هست.
توهم دانایی چه آسیبهایی به ما میزنه؟
اولین اتفاقی که توهم دانایی باعثش میشه، از دست دادن توانایی و مهارتهایی هست که اونها رو قبلا به دست آوردیم. دنیا حالت پویا داره و هیچ وقت منتظر ما نمیمونه و همیشه در حال تغییره. اگر حرکت رو به جلو رو فراموش کنیم و دنبال به دست آوردن تجربههای جدید نباشیم، به مرور زمان مهارت و دانستههای فعلی رو از دست میدیم و در مسیری که طی میکردیم، عقب میافتیم.
خوشحالیمون رو از دست میدیم

این دومین اتفاقیست که برامون میفته. سکون و عدم پیشرفت در کارها، خوشحالی و شور و اشتیاق رو از ما میگیره و باعث ایجاد کسالت و خستگی در ما میشه. بدتر از شکست خوردن، همین کسالت به وجود اومده و قبول کردن اون به عنوان یک شرایط قابل تحمل هست. اتفاقی که جایگاه ما رو با صندلی که هر روز موقع کار روی اون میشینیم، یکی میکنه.
اما برای جلوگیری از این اتفاقها چه کارهایی میتونیم انجام بدیم؟
خودت و گذشته رو ارزیابی کن
شاید موقعی که تصمیم گرفتیم دوباره شروع کنیم و با نگرش جدید به سمت یادگیری و پیشرفت حرکت کنیم، ارزیابی گذشته، خودمون و تواناییهامون کار آنچنان مهمی به نظر نرسه اما در واقع ضروریترین کاریست که باید انجام بدیم. اشتباه خیلی از ما اینه که تمرکزمون بیشتر روی حل مشکل به وجود اومدست اما این کار باعث میشه تا نسبت به شرایطی که هست اطلاعات و درک کافی به دست بیاریم و با آگاهی کامل اقدام کنیم.
حساب شده شروع به یادگیری و تمرین کن

زمان گذاشتن زیاد روی یک موضوع به معنی یادگیری و پیشرفت در اون نیست. این یک باور غلطه که از دلایل توهم دانایی هم هست. بدون انجام تمرینهای حساب شده و همچنین پرسیدن، جستجو و تجربه کردن هیچگونه پیشرفتی نخواهیم داشت و مدام یک اشتباه را تکرار میکنیم.
برای اینکه درگیر یادگیری و انجام تمرینهای حساب شده بشین، بهتره که موضوع یا مهارت مورد نظرتون به بخشهای کوچکتری تقسیم بندی کنین و این سه کار رو انجام بدین:
- در مورد حوزه یا موضوعی که قرار هست روی اون کار کنیم، کاملا شفاف باشیم.
- روی چالشهای خارج از محدوده راحتیمون (Comfort Zone) تمرکز کنیم و سعی کنیم کارهایی که کمی فراتر از تواناییهای الانمون هست انجام بدیم.
- یک چرخه بازخورد طراحی کنیم. این کار باعث میشه بدونیم چه کارهایی انجام دادیم، اونها رو بهبود و تنظیم کنیم و برای بهتر انجام دادنشون، دوباره تلاش کنیم. مثلا وقتی که مشغول انجام یک فعالیت ورزشی هستیم از خودمون فیلم بگیریم و ایراداتمون رو پیدا کنیم و سعی کنیم دفعات بعدی اونها رو اصلاح کنیم.
حرف آخر
مسیر رشد و پیشرفت و به طور کلی مسیر زندگیمون، مسیری پر پیچ و خم و طولانیست. با گذروندن چند دوره یا کارگاه آموزشی، با خواندن چند کتاب یا با یک ماه ورزش کردن ما به آخر خط نمیرسیم. فقط خودمون رو برای ادامه مسیر و مواجه با چالشها و مشکلات پیش رو آمادهتر کردیم. پس سعی کنیم همیشه به این موضوع توجه کنیم و دست از تلاش و برنامه ریزی برنداریم.
منابعی که برای نوشتن این پست از اون ها کمک گرفتم:
- سایت Medium
- سایت ویرگول
- سایت Cordellhensley
- سایت Roughtype
واقعا موافقم ، خیلی وقتا آدم ممکنه حتی حواسش نباشه و با توهم دانایی بره جلو و خودش ندونه!
کاملا درسته. حتما باید بعضی وقتا به مسیری که طی میکنیم و اتفاقاتی که واسمون میفته فکر کنیم و اون ها رو ارزیابی کنیم. مرسی حسین بابت نظرت 😉
خیلی مفید بود
ممنون ملیکا عزیز. خوشحالم مفید بوده واست.